English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7127 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
public employees U کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
personnel U کارمندان
staffs U کارمندان
staffed U کارمندان
staff U کارمندان
staffed U کارمندان کارکنان
staff U کارمندان کارکنان
reduced employees U کارمندان کم شده
sit down U اعتصاب کارمندان
staffs U کارمندان کارکنان
sit-down U اعتصاب کارمندان
supervisory staff U کارمندان مباشر
operating staff U کارمندان عملیاتی
new employees U کارمندان تازه
civilian employees U کارمندان غیرنظامی
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
white collar worker U کارمندان یقه سفید
aircrews U کارمندان و خلبانان هواپیما
aircrew U کارمندان و خلبانان هواپیما
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
class n allotment U کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
commissary U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
Full ( part) time employees . U کارمندان تمام (پاره ) وقت
commissaries U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
to reduce an establishment U کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
house organ U مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
referendums U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
referenda U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum U همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
communism U کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
government U دولت
state U دولت
power U دولت
governments U دولت
mammon U دولت
state- U دولت
states U دولت
stating U دولت
stated U دولت
respublica U دولت
powered U دولت
powering U دولت
powers U دولت
state government U دولت مرکزی
state property U دارائی دولت
government treasury U خزانه دولت
military government U دولت نظامی
public debt U بدهی دولت
puppet government U دولت پوشالی
public servant U مستخدم دولت
head of the state U رئیس دولت
independent state U دولت مستقل
government stock U سهام دولت
government expenditures U هزینههای دولت
forfeit to the state U ضبط دولت
Ottawa U دولت کانادا
government budget U بودجه دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
state budget U بودجه دولت
quirinal U دولت ایتالیا
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
pillars of the state U ارکان دولت
loyalist U دولت دوست
mandatary U دولت قیم
national state U دولت ملی
loyalists U دولت دوست
money bag U دارایی دولت
enemy state U دولت دشمن
the policy of the government U رویه دولت
govt U government دولت
Whitehall U دولت انگلیس
office-holders U کارمند دولت
buffer state U دولت حایل
chief of state U رئیس دولت
Kremlin U دولت شوروی
state U دولت استان
government department U وزارتخانه دولت
stating U دولت استان
states U دولت استان
nation state U دولت ملی
nation-state U دولت ملی
stated U دولت استان
nation-states U دولت ملی
state- U دولت استان
cabinet U هیات دولت
totaliarian state U دولت توتالیتر
Downing Street U دولت انگلیس
office-holder U کارمند دولت
Warsaw U دولت لهستان
war state U دولت جنگی
official U کارمند دولت
vassal atate U دولت پوشالی
mafia U دولت ستیزی
mafias U دولت ستیزی
stateless U بی دولت بی وطن
cabinets U هیات دولت
territory of state U قلمرو دولت
the body politic U ملت و دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
the policy of the government U سیاست دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
peculation U دستبرد در مال دولت
plateform U اعلامیه سیاست دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
federal council U مجلس دولت متحده
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
subsidy U کمک بلاعوض دولت
federalist U طرفدار دولت فدرال
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
secret service money U اعتبار سری دولت
cabinets U کابینه هیئت دولت
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
secret service U دستگاه محرمانه دولت
secret services U دستگاه محرمانه دولت
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
office-holder U صاحب منصب دولت
federal authorities U قدرت دولت متحده
vassal atate U دولت دست نشانده
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
cabinet U کابینه هیئت دولت
welfare state U دولت بهبود بخش
protected state U دولت تحت الحمایه
bounties U کمک اقتصادی دولت
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
family allowances U کمک دولت به خانوارها
federalism U اصل دولت ائتلافی
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
most favoured nation U دولت کامله الوداد
office-holders U صاحب منصب دولت
dependent state U دولت غیر مستقل
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
mafias U سازمان سری دولت ستیز
mafia U سازمان سری دولت ستیز
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
porte U باب عالی دولت عثمانی
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1more technically difficult general ledger
0عمومی
0 مرکل ترند رو چطور به فارسی ترجمه کنم؟
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com